۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

سفرنامه





































چقدر زندگی در بی خبری قشنگ بود!
چقدر گم شدن در مسائل ساده
و کم اهمیت روزمره قشنگ بود!

زندگی آدمایی که نه ماهواره داشتن
نه اینترنت!نه می دونستن بالاترین چیه
نه فیس بوک!نه انقلاب مخملی بلد
بودن نه کودتا!
فرق مارکسیسم و سوسیالیسم هم نمیدونستن!
شاید خیلی چیزای دیگه هم نمیدونستن.
اما زندگی کردن بلد بودن
اونا فقط داشتن زندگی میکردن،
!!همین
تمام مدت این شعر فروغ تو سرم میچرخید.
موقع قدم زدن توی
اون کوچه های ناب با اون معماری بی نظیر
و مردم بی نظیرترش
وحس میکردم کاملا میفهمم چی میگه:
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش،
ای خانه های روشن شکاک
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بام های آفتابیتان تاب میخورد
مرا پناه دهید ای همه ی زنان ساده ی کامل،
که پوست دست از ورای
سرانگشت های نازکتان مسیر کیف آور
جنبش جنینی را دنبال میکند
ودر شکاف گریبانتان هوا همیشه به بوی
شیر تازه می آمیزد
مرا پناه دهید ای چراغ های پرآتش ،
ای نعل های خوشبختی
و ای سرود ظرف های مسین در
سیاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز و شب فرش ها و جاروها
....و ای تمام عشق های حریصی

۱۴ نظر:

farshad گفت...

سلام مهسا.تولد مير حسين مبارك.
اين عكسا ماله كجا بودن؟
وضع اينترنت خيلي خرابه.فكر كنم تنها كشوري تو دنيا باشيم كه روز به روز سرعت اينترنت ما كمتر ميشه.پس نتيجه ميگيريم كه ما كشور جهان چهارم هستيم

مرمر گفت...

عکسا فکر کنم مال ابیانه باشه. نه ؟ راستی میدونی یکی از بدی های این انتخابات همین بود که تو رفتی و عضو بلاگر شدی و من جونم در میاد تا برات یه نظر بذارم

ناشناس گفت...

salam

امیرحسین(نوشینروان) گفت...

چه جای قشنگی.خوش به حالت و خوش به حالشون.
زندگی دوز از تشویش و اضطراب قشنگه ولی همراه با بی خبری نه!
مولانا می گه:ده مرو ده مرد را احمق کند!
آیا زندگی خیلی راحت جاهلانه ارزشمندتره یا زندگی ئی که گرچه سخته ولی مزین به آگاهیه؟
هرکه را سر بزرگ درد بزرگ.
اگر بخوایم هیچ دردی نباشه باید بی خیال سر بشیم.
من بی خبری رو چیز بدی می دونم.زندگی در هرجایی چه شهر چه ده چه زیر چادر عشایر آگاهانه ش ارزش داره.

rk گفت...

سلام
دلت می خواد با یکی دعوا کنی یه وبلاگه که چیزهای جالبی نوشته که تو خیلی بدت میاد

Unknown گفت...

عکس های فوق العاده جالبی بودن ، نمی دونم . . .
ولی اگه خودت گرفته باشیشون که خیلی عالیه . اینو میخوام بدونم که اون بی خبریه بهتره یا این دونستنه ؟ یعنی میخواستم بدونم تو نظرت چیه درباره اینکه میگن آدم ها اگه یه چیزهایی رو هم ندونن بد نیست .
من که کاملا مخالفم چونکه دونستن باعث میشه راه حل به وجود بیاد و سکون از بین بره . . .
خیلی پست باحالی بود . . .

نوشینروان(امیرحسین) گفت...

ای کاش بی خبری ما دست کم ذره ای در بهبود فجایع اثر داشت.
منتها همه ی خبرها که بد نیستن.خبرهای بالحالی هم هست که هرکی ندونه از دستش در رفته!

r گفت...

سلام
دیدی دوست داری دعوا کنی به نظر منم لازمه بعضی اوقات ادم دعوا کنه تا تا دوز دعوای خونش کم نشه
نه نمیگم تو الان میری زیر چشم اونو بادنجان میکاری ولش کن
نمیدونم درسته بگم یانه اما میگم http://openyoureyes.persianblog.ir/
بی خیال شیا نری دردسر درست کنی
چه جو سازی ای کردم ایول به خودم

سبحان گفت...

حرفاتو راست و دروغ دوس دارم
قد شعراي فروغ دوس دارم

شیما گفت...

سلام مهسا جون
هر چی بگی حق داری. هم بی وفا. هم بی معرفت.
ولی واقعا اینقدر این روزا خسته میشم که به هیچ کسی سر نمی زنم.
سعی می کنم از این به بعد بیشتر سر بزنم بهت عزیزم:*

rk گفت...

سلام
چی شد دعوا شد یا نه

مرمر گفت...

دلم تنگ شد برات یه دفعه .
میدونی اصلا دلم خیلی گرفته .

r گفت...

سلام
مسنجرتو نگاه کن

مرمر گفت...

مرسی مهسا جونم راست میگی . ایندفعه دیگه کوتاه نمیام . هربار من رفتم و آشتی کردم ولی اینبار نه .

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

سفرنامه





































چقدر زندگی در بی خبری قشنگ بود!
چقدر گم شدن در مسائل ساده
و کم اهمیت روزمره قشنگ بود!

زندگی آدمایی که نه ماهواره داشتن
نه اینترنت!نه می دونستن بالاترین چیه
نه فیس بوک!نه انقلاب مخملی بلد
بودن نه کودتا!
فرق مارکسیسم و سوسیالیسم هم نمیدونستن!
شاید خیلی چیزای دیگه هم نمیدونستن.
اما زندگی کردن بلد بودن
اونا فقط داشتن زندگی میکردن،
!!همین
تمام مدت این شعر فروغ تو سرم میچرخید.
موقع قدم زدن توی
اون کوچه های ناب با اون معماری بی نظیر
و مردم بی نظیرترش
وحس میکردم کاملا میفهمم چی میگه:
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش،
ای خانه های روشن شکاک
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بام های آفتابیتان تاب میخورد
مرا پناه دهید ای همه ی زنان ساده ی کامل،
که پوست دست از ورای
سرانگشت های نازکتان مسیر کیف آور
جنبش جنینی را دنبال میکند
ودر شکاف گریبانتان هوا همیشه به بوی
شیر تازه می آمیزد
مرا پناه دهید ای چراغ های پرآتش ،
ای نعل های خوشبختی
و ای سرود ظرف های مسین در
سیاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز و شب فرش ها و جاروها
....و ای تمام عشق های حریصی

۱۴ نظر:

farshad گفت...

سلام مهسا.تولد مير حسين مبارك.
اين عكسا ماله كجا بودن؟
وضع اينترنت خيلي خرابه.فكر كنم تنها كشوري تو دنيا باشيم كه روز به روز سرعت اينترنت ما كمتر ميشه.پس نتيجه ميگيريم كه ما كشور جهان چهارم هستيم

مرمر گفت...

عکسا فکر کنم مال ابیانه باشه. نه ؟ راستی میدونی یکی از بدی های این انتخابات همین بود که تو رفتی و عضو بلاگر شدی و من جونم در میاد تا برات یه نظر بذارم

ناشناس گفت...

salam

امیرحسین(نوشینروان) گفت...

چه جای قشنگی.خوش به حالت و خوش به حالشون.
زندگی دوز از تشویش و اضطراب قشنگه ولی همراه با بی خبری نه!
مولانا می گه:ده مرو ده مرد را احمق کند!
آیا زندگی خیلی راحت جاهلانه ارزشمندتره یا زندگی ئی که گرچه سخته ولی مزین به آگاهیه؟
هرکه را سر بزرگ درد بزرگ.
اگر بخوایم هیچ دردی نباشه باید بی خیال سر بشیم.
من بی خبری رو چیز بدی می دونم.زندگی در هرجایی چه شهر چه ده چه زیر چادر عشایر آگاهانه ش ارزش داره.

rk گفت...

سلام
دلت می خواد با یکی دعوا کنی یه وبلاگه که چیزهای جالبی نوشته که تو خیلی بدت میاد

Unknown گفت...

عکس های فوق العاده جالبی بودن ، نمی دونم . . .
ولی اگه خودت گرفته باشیشون که خیلی عالیه . اینو میخوام بدونم که اون بی خبریه بهتره یا این دونستنه ؟ یعنی میخواستم بدونم تو نظرت چیه درباره اینکه میگن آدم ها اگه یه چیزهایی رو هم ندونن بد نیست .
من که کاملا مخالفم چونکه دونستن باعث میشه راه حل به وجود بیاد و سکون از بین بره . . .
خیلی پست باحالی بود . . .

نوشینروان(امیرحسین) گفت...

ای کاش بی خبری ما دست کم ذره ای در بهبود فجایع اثر داشت.
منتها همه ی خبرها که بد نیستن.خبرهای بالحالی هم هست که هرکی ندونه از دستش در رفته!

r گفت...

سلام
دیدی دوست داری دعوا کنی به نظر منم لازمه بعضی اوقات ادم دعوا کنه تا تا دوز دعوای خونش کم نشه
نه نمیگم تو الان میری زیر چشم اونو بادنجان میکاری ولش کن
نمیدونم درسته بگم یانه اما میگم http://openyoureyes.persianblog.ir/
بی خیال شیا نری دردسر درست کنی
چه جو سازی ای کردم ایول به خودم

سبحان گفت...

حرفاتو راست و دروغ دوس دارم
قد شعراي فروغ دوس دارم

شیما گفت...

سلام مهسا جون
هر چی بگی حق داری. هم بی وفا. هم بی معرفت.
ولی واقعا اینقدر این روزا خسته میشم که به هیچ کسی سر نمی زنم.
سعی می کنم از این به بعد بیشتر سر بزنم بهت عزیزم:*

rk گفت...

سلام
چی شد دعوا شد یا نه

مرمر گفت...

دلم تنگ شد برات یه دفعه .
میدونی اصلا دلم خیلی گرفته .

r گفت...

سلام
مسنجرتو نگاه کن

مرمر گفت...

مرسی مهسا جونم راست میگی . ایندفعه دیگه کوتاه نمیام . هربار من رفتم و آشتی کردم ولی اینبار نه .