آزادی
برای تو لکاته ای ست
که به روز،بر میز کافه های جاهلیت می رقصد
میان نعره و تف خنده های جاهلان چماق دارت
و برای ما
زن ِ بی کس ِ تنهایی
که به شب
سر به بالش غم هایش فرو می برد
و تلخ می گرید....
پ.ن1)شاعرش رو نمیشناسم.
پ.ن2) مخاطبش همه ی جانورهایی که زندگی آدم ها رو جهنم میکنن!
بی ربط نوشت) وقتی بارون میاد انگارهمه چیز قابل تحمل تر میشه!
برای تو لکاته ای ست
که به روز،بر میز کافه های جاهلیت می رقصد
میان نعره و تف خنده های جاهلان چماق دارت
و برای ما
زن ِ بی کس ِ تنهایی
که به شب
سر به بالش غم هایش فرو می برد
و تلخ می گرید....
پ.ن1)شاعرش رو نمیشناسم.
پ.ن2) مخاطبش همه ی جانورهایی که زندگی آدم ها رو جهنم میکنن!
بی ربط نوشت) وقتی بارون میاد انگارهمه چیز قابل تحمل تر میشه!