۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

ساعت از 2 گذشته.مثل اکثر شب ها بیدارم.انگار ساعت بدنم با ساعت شبانه روز لج کرده

و تصمیم گرفته جای روز و شب رو عوض کنه!مهم نیست اصلا.مهم منم که از این وضع راضیم.

از اینکه همه خواب باشن و من بیدار.تنها، مثل بقیه ی روزها و شب ها.کلیپ ِکنسرت

 خواننده ی مورد علاقه م در(( سن سیرو)) رو میبینم و تصورمیکنم که اونجا، روی سکو ها،

 زیر بارون نشستم و آهنگ هایی رو که همه از حفظم با بقیه میخونم. یاد این می افتم که

میگن آدم هایی که توی رویاهاشون زندگی میکنن دیوونن و بعد به این فکر میکنم که چند

 درصد هم نسلی های من شامل این حکم ناعادلانه میشن! مهم نیست!از فردا باید 4 تا

جزوه ی جدید رو شروع کنم و البته زبان بخونم.چه قدر دوست داشتم زبان ِ رسمی دنیا

 چیز دیگه ای بود! اصلا کی این چیزها روتعیین کرده؟ اینم مهم نیست!

شاید مهم اون 36 نفر کارگرمعدن باشن که تا چند روز دیگه نجات پیدا میکنن و دنیا خیالش

 راحت میشه که یه تراژدی جدید اتفاق نیفتاده که بعد همه مجبور باشن ابراز تاسف کنن یا

 توی میدون شهرها شمع روشن کنن.شاید هیچکدوم از اونا موقع کار فکر نمیکردن یه روز

 خبر اول رسانه های دنیا باشن.مثل من که هیچوقت فکر نمیکردم یه روز همه ی برنامه های

 زندگیم مشروط به چند تا اتفاق محتمل در روزها و ماه های نیومده باشه.همون روز که توی

سرمای یه عصر پاییزی با (ن) پیاده روی میکردیم ومن اطمینان داشتم که همه چیز میتونه

مطابق برنامه م پیش بره. دلم میخواست میتونستم فکر کنم اینم مهم نیست .

صدای بوق زدن ماشین هایی که دارن یه زوج خوشبخت!!رو همراهی میکنن میاد.


این که صدای بوق وقتی ساعت از 2 گذشته بیاد میتونه مهم نباشه ولی خوشبخت شدن


یا نشدن آدم ها مطمئنن خیلی مهمه که به خاطرش جماعتی تا این وقت خیابونا رو


گز میکنن!

درست رو به روی پنجره ی اتاقم یه پنجره هست که همیشه تا دیروقت چراغش روشنه و

 پنجره اش باز.مثل ِمن. خیلی دلم میخواد میتونستم سرک بکشم و ببینم چه شکلیه؟

 داره چیکار میکنه.؟ مثل من بی خوابی به سرش زده؟ معلومه که اینم مهم نیست!




پ.ن)این پرت و پلا ها رو شاید فقط یه بی خواب شده با ذهنی مشوش بفهمه.شاید!

۸ نظر:

حوریا گفت...

این روزا هم عوض می شه!
من با این امیدم!

گلي گفت...

راست مي گي مهسا منم گاهي دوست دارم بدونم اون پنجره روبرويي كه البته خيلي هم روبروي من نيست اون طرفش كيه؟
اين روزا ماشين عروس كم مي بينم،فكر كنم ديگه مردم به خوشبخت شدن با ازدواج اعتقادي ندارن...
اين حكم ناعادلانه كه مي گي فكر كنم شامل همه ي هم نسل هاي ما مي شه چون فقط مي تونيم به روياهامون پناه ببريم در واقعيت كه چيز قابل توجهي وجود نداره...
اين قضيه ي 36 نفر كارگر معدن هم همين جا تموم مي شه در حالي كه هزاران نفر آدم ديگه در وضعيت بدتري از اين ها قرار دارن و براي كسي مهم نيستن...
دنياي بي رحمي داريم. منم روياهارو به واقعيت ها ترجيح مي دم.

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود مهسا جان
و من آن بیخابم که حرف هات را لمس می کنم.ما با رویا و خاطرتمان زنده هستیم.به قول مسعود کیمیایی خیال تنها راه زنده ماندن است.حالا بگذار غرق شویم در این دیوانگی خود...

بادبادکباز گفت...

سلام

من کاملا فهمیدم چی میگی,فک کنم! طبیعیه!
امان از بلندای شبها و ذهن و نظم زندگی روزانه!
من کم کم دارم درس میکنم خودمو. ینی تصمیم گرفتم هم دیوونه بازیامو داشته باشم هم مث باقی آدما حداقل نظم اداری رو رعایت کنم! وگرنه معلوم نیس دانشگام چن ترمه تموم شه!

هر قدمی که ما بر میداریم تو زندگیم موثره.

بهرام گفت...

روانپزشکا
می گن روانپریش .
.
جوونا می گن : عاشق ..
تحصیل کرده ها می گن : آون گارد

جامعه شناسا می گن : لیبرال
.
مذهبیا می گن : مرتد
.
من می گم : یه اثر هنری متحرک!!

رهگذر زمان گفت...

و این یعنی روزمرگی منو تو..منم وقتی کنسرت سلن دیون رو میبینم آرزو میکنم که ای کاش ما هم خوش بودیم و گاه منم مثل مهسا دوست دارم اونجا باشم و همخونی کنم. چاره ای نیست تو خونه باهاش همخونی میکنم.
اصل احتمال یادت نره به هیچ چیز نباید اطمینان کامل داشت همه چیز تو زندگی 50 به 50 است. اینکه گاهی فکر میکنیم همه چیز مرتبه باید احتمال هم داد که شاید این ارامش به هم بریزه. مسئله بد بینی نیست. مسئله واقع بینی جامعه شناس جوان.

بادبادکباز گفت...

سلام

آپ لطفا

امیر گفت...

سلام دوست گرامی
دوست من میخواهم توضیح دهم که چرا نام آدمیان را برای وبلاگم بر گزیدم، این به دلیل دغدغه من از وضعیت موجود است از اینکه دشمن میهن و مردمم و انسانها یعنی همان صهیونیسم بین الملل که در واقع شیاطین انسان نمایند، با ایجاد شکاکیت ، با ایجاد اباحه گری ، با ایجاد عریان پرستی و بی قیدی ، با ایجاد دنیا پرستی و کام طلبی بدنبال حذف انسانیت انسان و در نهایت حذف خدا از زندگی بشریت اند. بدان که انسان آفريده الهى است كه به سوى خداى سبحان در حركت است. لذا تعهد و عشق به آدمی و ذات پاکش که نشات گرفته از دمیدن روح به کالبد انسانی از وجود ذات اقدس الهی است که در قرآن مجید با جملۀ نفخت فیه من روحی یاد گردیده، مرا بر آن میدارد که برای نجات بشریت از سقوط به اسفل السافلین ، همانجایی که منزلگاه شیطان رجیم است تا سرحد تکرار سوال و جوابی یکسان پیش روم که تکرار خود آغاز گر راهی برای بیداری اذهان و روشنگر فضای غبار آلودی است که دشمن هر دوی ما آنرا برایمان رقم زده است. پس اگر تو نیز چون من آن دغدغه را احساس میکنی بگو برایم که چرا امریکا ستیزی یک وظیفه انسانی و الهی است ؟ برایم بنویس که چرا راه تکامل و سفر به اعلی اعلیین تنها و تنها از مسیر ولایت الهی میگذرد؟ بگو برایم که چرا صهیونیسم فرزند خلف ابلیس است و بگو چرا تشکیل یک گروه حقیقت یاب بین المللی در مورد حادثه خود ساخته یازده سپتامبر که خون بیگناهان زیادی در این توطئه شیطانی به زمین ریخت یک امر اساسی برای نجات بشریت از ظلمت شیطانی است که صهیونیسم این فرزندان راستین شیطان آنرا رقم زده اند؟ منتظر نقد و نظر آگاهانه ات هستم چون میدانم که شکوفه های حسن انسانی تو نیز چون من دغدغه انسانیت را دارد و از پژمردگی در هراس. پس من نیز چون تو میپرسم، آن كه مي انگارد در عوالم امكان، موجودي بزرگتر از انسان است، كدام است؟! وبلاگ http://adamian.blogfa.com را فراموش نکن در انتها باید بگویم که وبلاگ زیبا و جالبی دارید که من جداً از آن لذت بردم ضمنا در مورد حادثه یازده سپتامبر رای یادتان نرود.

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

ساعت از 2 گذشته.مثل اکثر شب ها بیدارم.انگار ساعت بدنم با ساعت شبانه روز لج کرده

و تصمیم گرفته جای روز و شب رو عوض کنه!مهم نیست اصلا.مهم منم که از این وضع راضیم.

از اینکه همه خواب باشن و من بیدار.تنها، مثل بقیه ی روزها و شب ها.کلیپ ِکنسرت

 خواننده ی مورد علاقه م در(( سن سیرو)) رو میبینم و تصورمیکنم که اونجا، روی سکو ها،

 زیر بارون نشستم و آهنگ هایی رو که همه از حفظم با بقیه میخونم. یاد این می افتم که

میگن آدم هایی که توی رویاهاشون زندگی میکنن دیوونن و بعد به این فکر میکنم که چند

 درصد هم نسلی های من شامل این حکم ناعادلانه میشن! مهم نیست!از فردا باید 4 تا

جزوه ی جدید رو شروع کنم و البته زبان بخونم.چه قدر دوست داشتم زبان ِ رسمی دنیا

 چیز دیگه ای بود! اصلا کی این چیزها روتعیین کرده؟ اینم مهم نیست!

شاید مهم اون 36 نفر کارگرمعدن باشن که تا چند روز دیگه نجات پیدا میکنن و دنیا خیالش

 راحت میشه که یه تراژدی جدید اتفاق نیفتاده که بعد همه مجبور باشن ابراز تاسف کنن یا

 توی میدون شهرها شمع روشن کنن.شاید هیچکدوم از اونا موقع کار فکر نمیکردن یه روز

 خبر اول رسانه های دنیا باشن.مثل من که هیچوقت فکر نمیکردم یه روز همه ی برنامه های

 زندگیم مشروط به چند تا اتفاق محتمل در روزها و ماه های نیومده باشه.همون روز که توی

سرمای یه عصر پاییزی با (ن) پیاده روی میکردیم ومن اطمینان داشتم که همه چیز میتونه

مطابق برنامه م پیش بره. دلم میخواست میتونستم فکر کنم اینم مهم نیست .

صدای بوق زدن ماشین هایی که دارن یه زوج خوشبخت!!رو همراهی میکنن میاد.


این که صدای بوق وقتی ساعت از 2 گذشته بیاد میتونه مهم نباشه ولی خوشبخت شدن


یا نشدن آدم ها مطمئنن خیلی مهمه که به خاطرش جماعتی تا این وقت خیابونا رو


گز میکنن!

درست رو به روی پنجره ی اتاقم یه پنجره هست که همیشه تا دیروقت چراغش روشنه و

 پنجره اش باز.مثل ِمن. خیلی دلم میخواد میتونستم سرک بکشم و ببینم چه شکلیه؟

 داره چیکار میکنه.؟ مثل من بی خوابی به سرش زده؟ معلومه که اینم مهم نیست!




پ.ن)این پرت و پلا ها رو شاید فقط یه بی خواب شده با ذهنی مشوش بفهمه.شاید!

۸ نظر:

حوریا گفت...

این روزا هم عوض می شه!
من با این امیدم!

گلي گفت...

راست مي گي مهسا منم گاهي دوست دارم بدونم اون پنجره روبرويي كه البته خيلي هم روبروي من نيست اون طرفش كيه؟
اين روزا ماشين عروس كم مي بينم،فكر كنم ديگه مردم به خوشبخت شدن با ازدواج اعتقادي ندارن...
اين حكم ناعادلانه كه مي گي فكر كنم شامل همه ي هم نسل هاي ما مي شه چون فقط مي تونيم به روياهامون پناه ببريم در واقعيت كه چيز قابل توجهي وجود نداره...
اين قضيه ي 36 نفر كارگر معدن هم همين جا تموم مي شه در حالي كه هزاران نفر آدم ديگه در وضعيت بدتري از اين ها قرار دارن و براي كسي مهم نيستن...
دنياي بي رحمي داريم. منم روياهارو به واقعيت ها ترجيح مي دم.

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود مهسا جان
و من آن بیخابم که حرف هات را لمس می کنم.ما با رویا و خاطرتمان زنده هستیم.به قول مسعود کیمیایی خیال تنها راه زنده ماندن است.حالا بگذار غرق شویم در این دیوانگی خود...

بادبادکباز گفت...

سلام

من کاملا فهمیدم چی میگی,فک کنم! طبیعیه!
امان از بلندای شبها و ذهن و نظم زندگی روزانه!
من کم کم دارم درس میکنم خودمو. ینی تصمیم گرفتم هم دیوونه بازیامو داشته باشم هم مث باقی آدما حداقل نظم اداری رو رعایت کنم! وگرنه معلوم نیس دانشگام چن ترمه تموم شه!

هر قدمی که ما بر میداریم تو زندگیم موثره.

بهرام گفت...

روانپزشکا
می گن روانپریش .
.
جوونا می گن : عاشق ..
تحصیل کرده ها می گن : آون گارد

جامعه شناسا می گن : لیبرال
.
مذهبیا می گن : مرتد
.
من می گم : یه اثر هنری متحرک!!

رهگذر زمان گفت...

و این یعنی روزمرگی منو تو..منم وقتی کنسرت سلن دیون رو میبینم آرزو میکنم که ای کاش ما هم خوش بودیم و گاه منم مثل مهسا دوست دارم اونجا باشم و همخونی کنم. چاره ای نیست تو خونه باهاش همخونی میکنم.
اصل احتمال یادت نره به هیچ چیز نباید اطمینان کامل داشت همه چیز تو زندگی 50 به 50 است. اینکه گاهی فکر میکنیم همه چیز مرتبه باید احتمال هم داد که شاید این ارامش به هم بریزه. مسئله بد بینی نیست. مسئله واقع بینی جامعه شناس جوان.

بادبادکباز گفت...

سلام

آپ لطفا

امیر گفت...

سلام دوست گرامی
دوست من میخواهم توضیح دهم که چرا نام آدمیان را برای وبلاگم بر گزیدم، این به دلیل دغدغه من از وضعیت موجود است از اینکه دشمن میهن و مردمم و انسانها یعنی همان صهیونیسم بین الملل که در واقع شیاطین انسان نمایند، با ایجاد شکاکیت ، با ایجاد اباحه گری ، با ایجاد عریان پرستی و بی قیدی ، با ایجاد دنیا پرستی و کام طلبی بدنبال حذف انسانیت انسان و در نهایت حذف خدا از زندگی بشریت اند. بدان که انسان آفريده الهى است كه به سوى خداى سبحان در حركت است. لذا تعهد و عشق به آدمی و ذات پاکش که نشات گرفته از دمیدن روح به کالبد انسانی از وجود ذات اقدس الهی است که در قرآن مجید با جملۀ نفخت فیه من روحی یاد گردیده، مرا بر آن میدارد که برای نجات بشریت از سقوط به اسفل السافلین ، همانجایی که منزلگاه شیطان رجیم است تا سرحد تکرار سوال و جوابی یکسان پیش روم که تکرار خود آغاز گر راهی برای بیداری اذهان و روشنگر فضای غبار آلودی است که دشمن هر دوی ما آنرا برایمان رقم زده است. پس اگر تو نیز چون من آن دغدغه را احساس میکنی بگو برایم که چرا امریکا ستیزی یک وظیفه انسانی و الهی است ؟ برایم بنویس که چرا راه تکامل و سفر به اعلی اعلیین تنها و تنها از مسیر ولایت الهی میگذرد؟ بگو برایم که چرا صهیونیسم فرزند خلف ابلیس است و بگو چرا تشکیل یک گروه حقیقت یاب بین المللی در مورد حادثه خود ساخته یازده سپتامبر که خون بیگناهان زیادی در این توطئه شیطانی به زمین ریخت یک امر اساسی برای نجات بشریت از ظلمت شیطانی است که صهیونیسم این فرزندان راستین شیطان آنرا رقم زده اند؟ منتظر نقد و نظر آگاهانه ات هستم چون میدانم که شکوفه های حسن انسانی تو نیز چون من دغدغه انسانیت را دارد و از پژمردگی در هراس. پس من نیز چون تو میپرسم، آن كه مي انگارد در عوالم امكان، موجودي بزرگتر از انسان است، كدام است؟! وبلاگ http://adamian.blogfa.com را فراموش نکن در انتها باید بگویم که وبلاگ زیبا و جالبی دارید که من جداً از آن لذت بردم ضمنا در مورد حادثه یازده سپتامبر رای یادتان نرود.