آزادی
برای تو لکاته ای ست
که به روز،بر میز کافه های جاهلیت می رقصد
میان نعره و تف خنده های جاهلان چماق دارت
و برای ما
زن ِ بی کس ِ تنهایی
که به شب
سر به بالش غم هایش فرو می برد
و تلخ می گرید....
پ.ن1)شاعرش رو نمیشناسم.
پ.ن2) مخاطبش همه ی جانورهایی که زندگی آدم ها رو جهنم میکنن!
بی ربط نوشت) وقتی بارون میاد انگارهمه چیز قابل تحمل تر میشه!
برای تو لکاته ای ست
که به روز،بر میز کافه های جاهلیت می رقصد
میان نعره و تف خنده های جاهلان چماق دارت
و برای ما
زن ِ بی کس ِ تنهایی
که به شب
سر به بالش غم هایش فرو می برد
و تلخ می گرید....
پ.ن1)شاعرش رو نمیشناسم.
پ.ن2) مخاطبش همه ی جانورهایی که زندگی آدم ها رو جهنم میکنن!
بی ربط نوشت) وقتی بارون میاد انگارهمه چیز قابل تحمل تر میشه!
۶ نظر:
مخاطبش آدم هايي كه فقط به خودشون فكر مي كنن.. به لذتي زودگذر...
به همه ي اون هايي كه صيغه مي كنن زن هايي رو كه پناهي ندارن... فقط به خاطر شهوتشون...
از اين كه هستم بيزارم. از انسان بودن.
آدم ها تنها موجودات در دنيا هستن كه به هيچ كس رحم نمي كنن...
جلال آل احمد یه اصطلاحی داره با حال..! مغز علیل جیره خوران امپریالیسم..!
مرسی.
آزادی...
ما نگفتیم نو تصویرش کن!
قشنگ بود و تاثرآور.
سلام مهسا جان
همشو نفهمیدم ولی آدمهای بی کس تنها ننگ ما بشریتن! منظورم اینه که وجود اونها معلوم میکنه که آدما به هم هیچ توجهی ندارن مگر مجبور باشن!
چشم.
شما هم پلیز(لبخند)
کمی هم از متن جامعه ئی که میبینی از زندگی, از زندگیت بنویس
سلام مهسا، اين روزا احساس مي كنم يه كمي گرفته اي...
بي حوصله اي...
دلم براي مهساي شاد خودم تنگ شده...
مي بوسمت
ارسال یک نظر