۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

این نوشته ی کوتاه رو اینجا خوندم و بی نهایت لذت بردم.حرف دلم بود انگار!

خواستم در حس خوبش شریک باشید:


ــ باید بپذیریم که بعضی چیزها نوشتنی نیست.یا شاید نوشتن آن راهی نیست که سنگینی

 روی قلب آدم را بردارد. باید نی لبکی داشت،گوشه ای نشست و ساعت ها در آن دمید.

برای بعضی حرف ها باید اعتقادی داشت ، دیری ، کلیسایی ، امامزاده ای پیدا کرد و

 رفت معتکف شد ، معترض شد ، دعا کرد و گریست. گریه شاید گشایش شد. یک حرف هایی

 را باید سر به هوا و دست در جیب راه رفت. راه رفت و سوتشان کرد. بعضی دیگر را باید

 یک سرشان را آتش زد و سر دیگر را پـُک. مگر با خاکستر شدن سبک شوند.





معدودی حرف می ماند که فقط باید صبرشان کرد...


پ.ن)یکی از وبلاگ های دوست داشتنی ام هم تمام شد! انگار تنهایی دنیای واقعی

در این فضای مجازی هم دست بردارمان نیست...


۱۶ نظر:

رهگذر زمان گفت...

سلام عزیزم.. خیلی قشنگ بود خوشم امد. اره واقعا بعضی چیزها گفتی نیست و اندکی هم که میمونه باید به اتش سپرد. یاد حلاج افتادم. مرسی

بادبادکباز گفت...

سلام

گرچه حرف رو باید زد ولی
سخت گفتنی ها بسیارن...

خداوند طایفه ی بلاگنویسای متعهد ایرانی رو عزت دهاد!

بادبادکباز گفت...

اون شک مقدسه و من چیزی تو اون بحثا از بی اعتقادی ابدا ندیدم!
اون آرامش ارزشش خیلی کمتر از این التهابه بنظرم.

سیاوش گفت...

مرسی بابت لطفت مهسا
شاید باز هم برگردم و جبران کنم لطفت را ...
تمام شدن همیشه با ماست
همانطور که تنهایی

امیرفرهاد گفت...

خیلی دلم واستون تنگ شده بود . . .
نوشتت مثل همیشه معکست . . .

ناشناس گفت...

ممنون جالب بود

ناشناس گفت...

ممنون جالب بود

www.shayan66..com

ناشناس گفت...

www.shayan66.com

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود دوست عزیز
مشابه با همین نوشته ات گفته ایی است در ذهنم از فدریکو گارسیا لورکای عزیز.که همیشه این جملات در گوشم جار می زند:
در زندگی حرفهایی است که نمی شود بیان کرد چراکه اصلن واژه ای برای بیان آن ها وجود ندارد.مثلن اگر من از تو آب یا نان بخواهم درک می کنی اما سنگینی این دستهایی را که در تنهایی قلب مرا گاه میسوزاند و گاه منجمد می کند را درک نخواهی کرد
تو را به در لیست دلریختگانم جای دادم و خوشحال می شوم اگر خود را جزو دوستانت ببینم

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود دوست عزیز
مشابه با همین نوشته ات گفته ایی است در ذهنم از فدریکو گارسیا لورکای عزیز.که همیشه این جملات در گوشم جار می زند:
در زندگی حرفهایی است که نمی شود بیان کرد چراکه اصلن واژه ای برای بیان آن ها وجود ندارد.مثلن اگر من از تو آب یا نان بخواهم درک می کنی اما سنگینی این دستهایی را که در تنهایی قلب مرا گاه میسوزاند و گاه منجمد می کند را درک نخواهی کرد
تو را به در لیست دلریختگانم جای دادم و خوشحال می شوم اگر خود را جزو دوستانت ببینم

گلي گفت...

سلام مهسا جان ببخشيد دير اومدم

تنهايي هيج جا ول كنمون نيست، منم يكي از وبلاگ هايي كه دوستش داشتم پر...
حتي نمي دونم چرا...

حرفاي نگفته زياده، حرفايي كه متاسفانه حتي نمي تونم بدونم از كدوم حرفان!
خاكسترشون كنم، سوتشون بزنم، فريادشون بزنم، يا گريه كنم...

سلمان گفت...

فکر می کنم آدرس بلاگم را بدون بلگفا وارد کرده بودم.گیج گیجم

بابک خرم دین گفت...

درود
من در وبلاگم درباره پاداش و جزای کار انسان بعد از مرگ و جهان پس از مرگ در ادیان زرتشت و بودا و یهود نوشتم لطفا" اگر دوست داشتین آن مطالب را بخوانید و با دیدگاه خود آن را کامل کنید. ( آن مطالب جنبه تبلیغ برای هیچ دینی را ندارد و بر ضد هیچ دینی هم نیست و فقط برای آگاهی بیشتر خوانندگان عزیز وبلاگم از احکام دیگر ادیان است)
با تشکر[گل]

گلي گفت...

سلام مهسا جونم، خوبي؟
بالاخره موفق شدم سريال شبكه دو رو ببينم، راست گفتي ها از اون سريال هاست!
شريفي نياي وكيل الخامنه هم كه درش حضور داره!!!!

Melica گفت...

من برگشتم!!
کامپیوترم منفجر شده بود.

بادبادکباز گفت...

سلام

آپ فراموش نشه پلیز

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

این نوشته ی کوتاه رو اینجا خوندم و بی نهایت لذت بردم.حرف دلم بود انگار!

خواستم در حس خوبش شریک باشید:


ــ باید بپذیریم که بعضی چیزها نوشتنی نیست.یا شاید نوشتن آن راهی نیست که سنگینی

 روی قلب آدم را بردارد. باید نی لبکی داشت،گوشه ای نشست و ساعت ها در آن دمید.

برای بعضی حرف ها باید اعتقادی داشت ، دیری ، کلیسایی ، امامزاده ای پیدا کرد و

 رفت معتکف شد ، معترض شد ، دعا کرد و گریست. گریه شاید گشایش شد. یک حرف هایی

 را باید سر به هوا و دست در جیب راه رفت. راه رفت و سوتشان کرد. بعضی دیگر را باید

 یک سرشان را آتش زد و سر دیگر را پـُک. مگر با خاکستر شدن سبک شوند.





معدودی حرف می ماند که فقط باید صبرشان کرد...


پ.ن)یکی از وبلاگ های دوست داشتنی ام هم تمام شد! انگار تنهایی دنیای واقعی

در این فضای مجازی هم دست بردارمان نیست...


۱۶ نظر:

رهگذر زمان گفت...

سلام عزیزم.. خیلی قشنگ بود خوشم امد. اره واقعا بعضی چیزها گفتی نیست و اندکی هم که میمونه باید به اتش سپرد. یاد حلاج افتادم. مرسی

بادبادکباز گفت...

سلام

گرچه حرف رو باید زد ولی
سخت گفتنی ها بسیارن...

خداوند طایفه ی بلاگنویسای متعهد ایرانی رو عزت دهاد!

بادبادکباز گفت...

اون شک مقدسه و من چیزی تو اون بحثا از بی اعتقادی ابدا ندیدم!
اون آرامش ارزشش خیلی کمتر از این التهابه بنظرم.

سیاوش گفت...

مرسی بابت لطفت مهسا
شاید باز هم برگردم و جبران کنم لطفت را ...
تمام شدن همیشه با ماست
همانطور که تنهایی

امیرفرهاد گفت...

خیلی دلم واستون تنگ شده بود . . .
نوشتت مثل همیشه معکست . . .

ناشناس گفت...

ممنون جالب بود

ناشناس گفت...

ممنون جالب بود

www.shayan66..com

ناشناس گفت...

www.shayan66.com

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود دوست عزیز
مشابه با همین نوشته ات گفته ایی است در ذهنم از فدریکو گارسیا لورکای عزیز.که همیشه این جملات در گوشم جار می زند:
در زندگی حرفهایی است که نمی شود بیان کرد چراکه اصلن واژه ای برای بیان آن ها وجود ندارد.مثلن اگر من از تو آب یا نان بخواهم درک می کنی اما سنگینی این دستهایی را که در تنهایی قلب مرا گاه میسوزاند و گاه منجمد می کند را درک نخواهی کرد
تو را به در لیست دلریختگانم جای دادم و خوشحال می شوم اگر خود را جزو دوستانت ببینم

سلمان (اتابک آریامهر) گفت...

درود دوست عزیز
مشابه با همین نوشته ات گفته ایی است در ذهنم از فدریکو گارسیا لورکای عزیز.که همیشه این جملات در گوشم جار می زند:
در زندگی حرفهایی است که نمی شود بیان کرد چراکه اصلن واژه ای برای بیان آن ها وجود ندارد.مثلن اگر من از تو آب یا نان بخواهم درک می کنی اما سنگینی این دستهایی را که در تنهایی قلب مرا گاه میسوزاند و گاه منجمد می کند را درک نخواهی کرد
تو را به در لیست دلریختگانم جای دادم و خوشحال می شوم اگر خود را جزو دوستانت ببینم

گلي گفت...

سلام مهسا جان ببخشيد دير اومدم

تنهايي هيج جا ول كنمون نيست، منم يكي از وبلاگ هايي كه دوستش داشتم پر...
حتي نمي دونم چرا...

حرفاي نگفته زياده، حرفايي كه متاسفانه حتي نمي تونم بدونم از كدوم حرفان!
خاكسترشون كنم، سوتشون بزنم، فريادشون بزنم، يا گريه كنم...

سلمان گفت...

فکر می کنم آدرس بلاگم را بدون بلگفا وارد کرده بودم.گیج گیجم

بابک خرم دین گفت...

درود
من در وبلاگم درباره پاداش و جزای کار انسان بعد از مرگ و جهان پس از مرگ در ادیان زرتشت و بودا و یهود نوشتم لطفا" اگر دوست داشتین آن مطالب را بخوانید و با دیدگاه خود آن را کامل کنید. ( آن مطالب جنبه تبلیغ برای هیچ دینی را ندارد و بر ضد هیچ دینی هم نیست و فقط برای آگاهی بیشتر خوانندگان عزیز وبلاگم از احکام دیگر ادیان است)
با تشکر[گل]

گلي گفت...

سلام مهسا جونم، خوبي؟
بالاخره موفق شدم سريال شبكه دو رو ببينم، راست گفتي ها از اون سريال هاست!
شريفي نياي وكيل الخامنه هم كه درش حضور داره!!!!

Melica گفت...

من برگشتم!!
کامپیوترم منفجر شده بود.

بادبادکباز گفت...

سلام

آپ فراموش نشه پلیز