۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
۱۰ نظر:
-
سياوش گفت...
-
من هميشه پشت پنجره برا پرنده ها برنج و نون مي ريزم. همسايه ها شکايت کردند که يکي آشغال ميريزه دم پنجره و پرنده ها ميريزنش پايين. هنوز نفهميدن منم. من کارم رو ادامه ميدم بهرحال ...
-
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه ساعت ۱۳:۴۷:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- بهرام گفت...
-
کاملا
-
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه ساعت ۱۵:۳۱:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- بادبادکباز گفت...
-
سلام
چطوری؟
بیچاره کسی که خونه ای نداره!
تو محله مون که پرنده ای ندیدم این چن روز.فک کنم از سرما در رفتن. دیدم,چشم! -
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه ساعت ۰:۴۸:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- مژده گفت...
-
مثل آزادی
-
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه ساعت ۱۲:۴۲:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- گلي گفت...
-
اگه ما آدما بزاريم پرنده ها آزاد باشن، مطمئنم كه برامون دعا مي كنن...
منم مثل سياوش براي پرنده ها غذا مي ريزم، اما همسايه ها بدجور مخالفن... نمي دونم چرااين قدر بي رحم شده ن آدما... -
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه ساعت ۱۵:۲۹:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- هستی گفت...
-
با تمام وجو باور کن دعای پرنده ها ....میگیره ...اما نه برای ازادی برای هر چیز جز ازادی ...
نه دعای پرنده نه مردم نه
دعای هیچکس
کار از دعا و امید گذشته
آزادی ....چه واژه غریبی ....
با خوندن وبلاگت عشق میکنم ...جون میکنم ...افتخار میکنم ...روح و جسمم ارضا میشه بخدا
خیلی بوس برای افکارت و قلمت -
۱۳۸۹ دی ۲۸, سهشنبه ساعت ۱۹:۳۰:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
-
رهگذر زمان گفت...
-
معتقدم بهش عزیزم
-
۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه ساعت ۱۷:۱۹:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
-
رهگذر زمان گفت...
-
ایمیل داری عزیزم.
-
۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه ساعت ۱۱:۴۲:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
-
حوریا گفت...
-
"کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد
حیاط خانه ما تنهاست!" -
۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه ساعت ۱۲:۵۴:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- كاوه گفت...
-
سلام
ممنون به خاطر تبريك تولد.
هميشه نوشته هاتو ميخونم. يه جورايي باهات همذات پنداري ميكنم. اكثر مواقع حال و هوايي مشابه تو دارم.
انشالا همه چي درست ميشه.
موفق باشي. -
۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه ساعت ۱۴:۵۶:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
۱۰ نظر:
من هميشه پشت پنجره برا پرنده ها برنج و نون مي ريزم. همسايه ها شکايت کردند که يکي آشغال ميريزه دم پنجره و پرنده ها ميريزنش پايين. هنوز نفهميدن منم. من کارم رو ادامه ميدم بهرحال ...
کاملا
سلام
چطوری؟
بیچاره کسی که خونه ای نداره!
تو محله مون که پرنده ای ندیدم این چن روز.فک کنم از سرما در رفتن. دیدم,چشم!
مثل آزادی
اگه ما آدما بزاريم پرنده ها آزاد باشن، مطمئنم كه برامون دعا مي كنن...
منم مثل سياوش براي پرنده ها غذا مي ريزم، اما همسايه ها بدجور مخالفن... نمي دونم چرااين قدر بي رحم شده ن آدما...
با تمام وجو باور کن دعای پرنده ها ....میگیره ...اما نه برای ازادی برای هر چیز جز ازادی ...
نه دعای پرنده نه مردم نه
دعای هیچکس
کار از دعا و امید گذشته
آزادی ....چه واژه غریبی ....
با خوندن وبلاگت عشق میکنم ...جون میکنم ...افتخار میکنم ...روح و جسمم ارضا میشه بخدا
خیلی بوس برای افکارت و قلمت
معتقدم بهش عزیزم
ایمیل داری عزیزم.
"کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد
حیاط خانه ما تنهاست!"
سلام
ممنون به خاطر تبريك تولد.
هميشه نوشته هاتو ميخونم. يه جورايي باهات همذات پنداري ميكنم. اكثر مواقع حال و هوايي مشابه تو دارم.
انشالا همه چي درست ميشه.
موفق باشي.
ارسال یک نظر