۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

 اونقدر صبور شدم که گاهی از خودم تعجب میکنم.از این همه مدارا کردن،

سکوت کردنم! انگار دلم مثل یک چمدون بزرگ ، حالا حالا ها جا برای انبار

کردن داره.فکرها و دغدغه ها و امید و ناامیدی هجوم میارن اما خیلی راحت 

جایی برای آروم شدن پیدا میکنن.برای گم شدن یک جایی گوشه ی دلم.

نمیدونم تا کی جا دارم و اصلا فایده ای هم داره این صبوری کردن ها یا نه .

شاید بهار با این همه سبزی و لالایی دلنشین ِ بارونش داره کمک میکنه 

برای آروم شدنم.





سکوت چیست به جز حرف های نا گفته؟

من از گفتن می مانم اما زبان ِ گنجشکان;

زبان زندگی ِجمله های ِ جاری ِ جشن ِطبیعت است

زبان گنجشکان یعنی:بهار،برگ ،بهار

زبان گنجشکان یعنی: نسیم ،عطر ،نسیم...



پ.ن) خواب ها همیشه از ارتفاع ساده لوحی ِ خود پرت میشوند!



۳ نظر:

گلي گفت...

وايييييييييييييييي مهسا... چقدر خوشحالم دوباره مي تونم اين جا نظر بذارممممممممممممممممم... مرسي مرسي مرسي...

گلي گفت...

منم احساس مي كنم اين روزا خيلي آرومم... اما البته اين آرامشو دوست ندارم.. ته دلم يه چيزي هست كه منتظره تا اتفاقي بيفته...

مطمئنن هواي خوب و سبز بهار دل ها رو آروم مي كنه... اما دلم نمي خواد راكد بشيم... از اين مي ترسم...

گلي گفت...

كجايي تو دختر؟
دلم تنگ شده بيا آپ كن ... زود باش...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

 اونقدر صبور شدم که گاهی از خودم تعجب میکنم.از این همه مدارا کردن،

سکوت کردنم! انگار دلم مثل یک چمدون بزرگ ، حالا حالا ها جا برای انبار

کردن داره.فکرها و دغدغه ها و امید و ناامیدی هجوم میارن اما خیلی راحت 

جایی برای آروم شدن پیدا میکنن.برای گم شدن یک جایی گوشه ی دلم.

نمیدونم تا کی جا دارم و اصلا فایده ای هم داره این صبوری کردن ها یا نه .

شاید بهار با این همه سبزی و لالایی دلنشین ِ بارونش داره کمک میکنه 

برای آروم شدنم.





سکوت چیست به جز حرف های نا گفته؟

من از گفتن می مانم اما زبان ِ گنجشکان;

زبان زندگی ِجمله های ِ جاری ِ جشن ِطبیعت است

زبان گنجشکان یعنی:بهار،برگ ،بهار

زبان گنجشکان یعنی: نسیم ،عطر ،نسیم...



پ.ن) خواب ها همیشه از ارتفاع ساده لوحی ِ خود پرت میشوند!



۳ نظر:

گلي گفت...

وايييييييييييييييي مهسا... چقدر خوشحالم دوباره مي تونم اين جا نظر بذارممممممممممممممممم... مرسي مرسي مرسي...

گلي گفت...

منم احساس مي كنم اين روزا خيلي آرومم... اما البته اين آرامشو دوست ندارم.. ته دلم يه چيزي هست كه منتظره تا اتفاقي بيفته...

مطمئنن هواي خوب و سبز بهار دل ها رو آروم مي كنه... اما دلم نمي خواد راكد بشيم... از اين مي ترسم...

گلي گفت...

كجايي تو دختر؟
دلم تنگ شده بيا آپ كن ... زود باش...