
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه

۹ نظر:
- هستی گفت...
-
خیلی زیبا و پر معنا
ممنون
بوس -
۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه ساعت ۹:۰۵:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- دنیازده گفت...
-
سلام
مرسی از اینکه بهم سر زدی
من کلا با شعر های اخوان زندگی کردم یکی از شعراشم گذاشتم تو وب
بهر حال آپم خوسحال میشم بیای
خوش باشی -
۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه ساعت ۱:۴۳:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- بادبادکباز گفت...
-
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ -
۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه ساعت ۲۳:۳۲:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- فرشاد گفت...
-
سلام ديروز تهران بودم.شهرتون خيلي خوش گذشت.بگذريم
به باد باد كباز.به نظر من اسمان هر هر جا به يك رنگ نيست -
۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه ساعت ۲:۴۶:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- هادی گفت...
-
سلامممممممم
چاکریم[چشمک][گل]
جالب بود. -
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه ساعت ۱۰:۵۴:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- نگار گفت...
-
سلام مهسا جون خوبی عزیزم مرسی سرزدی من برای اولین بار که سر قبر اخوان رفتم خیلی تعجب کردم چون خیلی دقیقا مثل آدمای معمولی یه قبر ساده داره خیلی ناراحت شدم .
-
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه ساعت ۱۲:۵۸:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- نازنین گفت...
-
واااای
این تیکه آخرش دقیقا واسه این روزای من گفته شده
من اینجا بس دلم...
تو فکر ترجمش هستم ولی کی میتونه؟!! -
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه ساعت ۲۲:۰۴:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
- Unknown گفت...
-
خیلی خیلی بجا بود . . .
نمی دونم چرا ولی همون لحظه ای که شروع به خوندن این شعر اخوان ثالث کردم ؛ یاد این شعر باباطاهر افتادم که میگه :
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد -
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه ساعت ۲۲:۰۶:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
-
شمیم خانومی گفت...
-
متاسفم ولی یه اتفاق تلخ دیگه به ضرر ما .
-
۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه ساعت ۱۳:۱۳:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
۹ نظر:
خیلی زیبا و پر معنا
ممنون
بوس
سلام
مرسی از اینکه بهم سر زدی
من کلا با شعر های اخوان زندگی کردم یکی از شعراشم گذاشتم تو وب
بهر حال آپم خوسحال میشم بیای
خوش باشی
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
سلام ديروز تهران بودم.شهرتون خيلي خوش گذشت.بگذريم
به باد باد كباز.به نظر من اسمان هر هر جا به يك رنگ نيست
سلامممممممم
چاکریم[چشمک][گل]
جالب بود.
سلام مهسا جون خوبی عزیزم مرسی سرزدی من برای اولین بار که سر قبر اخوان رفتم خیلی تعجب کردم چون خیلی دقیقا مثل آدمای معمولی یه قبر ساده داره خیلی ناراحت شدم .
واااای
این تیکه آخرش دقیقا واسه این روزای من گفته شده
من اینجا بس دلم...
تو فکر ترجمش هستم ولی کی میتونه؟!!
خیلی خیلی بجا بود . . .
نمی دونم چرا ولی همون لحظه ای که شروع به خوندن این شعر اخوان ثالث کردم ؛ یاد این شعر باباطاهر افتادم که میگه :
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
متاسفم ولی یه اتفاق تلخ دیگه به ضرر ما .
ارسال یک نظر