۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
میکند او را یواشکی از پشت پنجره ی اتاقش که در طبقه ی دوم قرار داشت دید بزند.ناتالی به محض
خانه آمدن چراغ روغنی گوشه ی اتاقش را روشن میکرد و لباسش را در می آورد و شامی میخورد
و به تختخواب میرفت و سایه ای از تمام کارهایش روی پرده می افتاد که سرپیکو نمیتوانست از هیچ
صحنه اش دل بکند.خورشید داشت طلوع میکرد و سرپیکو داشت تئاتر آن شب را از دست میداد که
صدای پایی در کوچه نظرش را جلب کرد.پنجره را باز و به بیرون نگاه کرد.ناتالی پریشان و خون آلود
خودش را به در رساند اما همانجا افتاد.پشت سرش گئورگی ِ قصاب با چاقویی خون آلود می آمد.سرپیکو
فریاد زد:ولش کن!آدمکش! و سه پایه چوبی اش را از پنجره به سمتش پرتاب کرد.صدای داد و سه پایه ی
چوبی ،گئورگی را مجبور به فرار کرد.همسایه ها بیرون ریختند و ناتالی آن شب نجات یافت.اما حالا
سرپیکو دچار تعارض عجیبی شده بود که از لذت دید زدن شب های بعد می کاست.او در آستانه ی یازده
سالگی با مفهوم جدید و عمیقی به نام(( تعرض به حریم شخصی)) آشنا شده بود.
پ.ن-امروز یه پسر بچه ی 8 ساله ازم پرسید:(وقتی میگن به کسی تجاوز شده یعنی چی؟)
من مات مونده بودم که چه جوابی بدم و مفهومی که هنوز جامعه هم حاضر به پذیرش اون نیست
رو چه طور توضیح بدم.چرا برای توضیخ مفاهیمی که جزئی از واقعیات اطرافمون هست درمانده
و ناتوان میشیم؟تا کی میشه این بچه رو با سرهم کردن کلمات دست به سر کرد؟احساس میکنم همه ی
زندگیمون داره میشه تناقض !!
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
میکند او را یواشکی از پشت پنجره ی اتاقش که در طبقه ی دوم قرار داشت دید بزند.ناتالی به محض
خانه آمدن چراغ روغنی گوشه ی اتاقش را روشن میکرد و لباسش را در می آورد و شامی میخورد
و به تختخواب میرفت و سایه ای از تمام کارهایش روی پرده می افتاد که سرپیکو نمیتوانست از هیچ
صحنه اش دل بکند.خورشید داشت طلوع میکرد و سرپیکو داشت تئاتر آن شب را از دست میداد که
صدای پایی در کوچه نظرش را جلب کرد.پنجره را باز و به بیرون نگاه کرد.ناتالی پریشان و خون آلود
خودش را به در رساند اما همانجا افتاد.پشت سرش گئورگی ِ قصاب با چاقویی خون آلود می آمد.سرپیکو
فریاد زد:ولش کن!آدمکش! و سه پایه چوبی اش را از پنجره به سمتش پرتاب کرد.صدای داد و سه پایه ی
چوبی ،گئورگی را مجبور به فرار کرد.همسایه ها بیرون ریختند و ناتالی آن شب نجات یافت.اما حالا
سرپیکو دچار تعارض عجیبی شده بود که از لذت دید زدن شب های بعد می کاست.او در آستانه ی یازده
سالگی با مفهوم جدید و عمیقی به نام(( تعرض به حریم شخصی)) آشنا شده بود.
پ.ن-امروز یه پسر بچه ی 8 ساله ازم پرسید:(وقتی میگن به کسی تجاوز شده یعنی چی؟)
من مات مونده بودم که چه جوابی بدم و مفهومی که هنوز جامعه هم حاضر به پذیرش اون نیست
رو چه طور توضیح بدم.چرا برای توضیخ مفاهیمی که جزئی از واقعیات اطرافمون هست درمانده
و ناتوان میشیم؟تا کی میشه این بچه رو با سرهم کردن کلمات دست به سر کرد؟احساس میکنم همه ی
زندگیمون داره میشه تناقض !!
۱۰ نظر:
- شیما گفت...
-
خیلی داستان جالبی بود مهسا جون
باهات موافقم.واقعا تو جامعه ی ما این چیزا تعریف نشده هستن.
ولی بچه های این دوره خیلی باهوش تر هستن و سریع کنجکاو میشن. ما که خنگ بودیم :)) -
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۳:۲۷:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- هستی گفت...
-
سلام به مهسای عزیزم . بوس ابدار .
دلم برای نوشته هات تنگ شده . ممنونم قشنگم . ایشالا سال خیلی خوبی برای تو هم باشه
واقعا بچه های این زمونه اونقدر باهوشن و زبل که ادم هر جوابی نمیتونه بهشون بده -
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۱۱:۲۵:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- کاوه گفت...
-
سلام
متن قشنگی بود. واقعا توضیح بعضی چیزا خیلی سخته. پسر من سن زیادی نداره اما سعی میکنم یه جورایی این مسائل رو براش روشن کنم -
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۱۲:۳۵:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
بادبادکباز گفت...
-
سلام
نمیدونم چطور ولی باید توضیح داد. به این مساله ی مهم و معضلات مهم جنسی کمتر توجهی نمیشه و این فاجعه ی بزرگیه. البته با آموزش وضعیت خیلی بهتر میشه. -
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۱۴:۵۸:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- Melica گفت...
-
سلام
متاسفانه تربیت مذهبی-خرافی (و نه دینی) باعث میشه که با عادی ترین وجه های زندگی هم نشه کنار اومد. به نظر من وجود مدارسی جدا با عنوان دخترانه و پسرانه واقعا احمقانه س! انگار که از همون اول بخوایم نصف جامعه رو از هم جدا کنیم و به جای یه جامعه از انسانها، یه جامعه(!) از مرغ و خروسها ارائه بدیم.احمقانه تر از اون وقتی که پدر و مادرها از دادن یه جواب به سوال: چی شد که من به دنیا اومدم؟ عاجز میمونن. اگه اینجا یه دختری مورد تجاوز جنسی قرار بگیره، متاسفانه هیچ راهی بهتر از خودکشی نداره. خیلی مسخره س که کوچکترین رابطه ی مدنی با جنس مخالف کلی جنجال به همراه داره!
ببخشید یه کم طولانی شد. -
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۱۶:۵۲:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- سياوش گفت...
-
فعلن ها کار داريم تا به جايي برسيم که بشود خيلي راحت به بچه ي کوچک فهماند يعني چه که تجاوز شده .
-
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه ساعت ۱۷:۱۷:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
حوریا گفت...
-
زندگی ما سراسر تضاد و تناقض است.
یکی نیست که بگه خوب اینا هم جزو زندگیه ما آدم هاست دیگه!همه چی از همین مشکلات کوچیک شروع میشه..... -
۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه ساعت ۱۵:۳۴:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
حوریا گفت...
-
زندگی ما سراسر تضاد وتناقض است.
یکی نیست که بگه خوب اینا هم جزو زنگیه ما آدم هاست!
همه چی از همین مشکلات کوچیک شروع میشه....... -
۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه ساعت ۱۵:۳۸:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- شاهد گفت...
-
سلام
با مطلبی با عنوان "خدا شناسی و انسانیت در آثار شهید مطهری" به روزم.اگه براتون امکان داشت،نظرتون رو درباره ی آن بنویسید. -
۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه ساعت ۲۲:۳۰:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
- بادبادکباز گفت...
-
سلام مهسا.
چطوری؟
ضمنا آپم. -
۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه ساعت ۲۲:۴۹:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
۱۰ نظر:
خیلی داستان جالبی بود مهسا جون
باهات موافقم.واقعا تو جامعه ی ما این چیزا تعریف نشده هستن.
ولی بچه های این دوره خیلی باهوش تر هستن و سریع کنجکاو میشن. ما که خنگ بودیم :))
سلام به مهسای عزیزم . بوس ابدار .
دلم برای نوشته هات تنگ شده . ممنونم قشنگم . ایشالا سال خیلی خوبی برای تو هم باشه
واقعا بچه های این زمونه اونقدر باهوشن و زبل که ادم هر جوابی نمیتونه بهشون بده
سلام
متن قشنگی بود. واقعا توضیح بعضی چیزا خیلی سخته. پسر من سن زیادی نداره اما سعی میکنم یه جورایی این مسائل رو براش روشن کنم
سلام
نمیدونم چطور ولی باید توضیح داد. به این مساله ی مهم و معضلات مهم جنسی کمتر توجهی نمیشه و این فاجعه ی بزرگیه. البته با آموزش وضعیت خیلی بهتر میشه.
سلام
متاسفانه تربیت مذهبی-خرافی (و نه دینی) باعث میشه که با عادی ترین وجه های زندگی هم نشه کنار اومد. به نظر من وجود مدارسی جدا با عنوان دخترانه و پسرانه واقعا احمقانه س! انگار که از همون اول بخوایم نصف جامعه رو از هم جدا کنیم و به جای یه جامعه از انسانها، یه جامعه(!) از مرغ و خروسها ارائه بدیم.احمقانه تر از اون وقتی که پدر و مادرها از دادن یه جواب به سوال: چی شد که من به دنیا اومدم؟ عاجز میمونن. اگه اینجا یه دختری مورد تجاوز جنسی قرار بگیره، متاسفانه هیچ راهی بهتر از خودکشی نداره. خیلی مسخره س که کوچکترین رابطه ی مدنی با جنس مخالف کلی جنجال به همراه داره!
ببخشید یه کم طولانی شد.
فعلن ها کار داريم تا به جايي برسيم که بشود خيلي راحت به بچه ي کوچک فهماند يعني چه که تجاوز شده .
زندگی ما سراسر تضاد و تناقض است.
یکی نیست که بگه خوب اینا هم جزو زندگیه ما آدم هاست دیگه!همه چی از همین مشکلات کوچیک شروع میشه.....
زندگی ما سراسر تضاد وتناقض است.
یکی نیست که بگه خوب اینا هم جزو زنگیه ما آدم هاست!
همه چی از همین مشکلات کوچیک شروع میشه.......
سلام
با مطلبی با عنوان "خدا شناسی و انسانیت در آثار شهید مطهری" به روزم.اگه براتون امکان داشت،نظرتون رو درباره ی آن بنویسید.
سلام مهسا.
چطوری؟
ضمنا آپم.
ارسال یک نظر