۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

کجاست جای رسیدن،

و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن؟!؟

۱۴ نظر:

بادبادکباز گفت...

سلام

جای نشستن و بیخیال نشستن رو نمیدونم.

ولی جای رسیدن, شاید اونجاییه که تو "انتخاب" میکنی!

رهگذر زمان گفت...

در اینجا شاید بشه گفت هیچ جا..!

محسن صالحی گفت...

ظاهرا رسیدنی در کار نیست، فقط رفتنه.

گلي گفت...

آخ... مهسا... ياد بچگي افتادم..
چقدر بي خيال بوديم، چقدر لذت بخش بود بازي و بي خيالي..
الان خيلي وقته فكر و خيال راحتم نمي ذاره.. به خودم مي گم اگه قرار نيست بتونم كاري انجام بدم چرا بايد ببينم؟ چرا بايد بفهمم؟ چرا بايد حس كنم؟ مطلبي كه تو وبلاگ بادبادكباز خوندم كلا داغونم كرد... اين كه اين بلاها سرمون مي آد و مي بينيم و كاري نمي كنيم...
راستي راستي كجا مي شه اون آرامش رو به دست بياريم، آرامشي كه از آرامش بچگي بهتره.. چون آرامش بچگي براي نفهميدنه و آرامش واقعي براي فهميدن، كاري كردن و بعد به نتيجه رسيدنه...

ناشناس گفت...

بیخیال نشستن و لم دادن در یک عصر پاییزی...
کجاست؟

حوریا گفت...

مهسا جان نظر بالایی رو من دادم..
پدر درومده..این بلاگر چرا قاط می زنه!!

حوریا گفت...

منظورم البته "پدرم درومده" بوده:)

بادبادکباز گفت...

سلام

خوبی؟

خاهش میکنم. میدونم که تو هم به "درد ما" که تو "خودمونه" پی بردی!

کیان گفت...

بعد از یک مدت خیلی طولانی

@...............@..........@............@@@@@.........@
@@..........@@......@.....@......@.........@......@.....@
@.@........@.@....@.........@....@.........@....@.........@
@..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@
@...@....@...@....@.........@...............@....@.........@
@....@..@....@....@.........@...............@....@.........@
@.....@@.....@....@.........@...............@....@.........@
@......@.......@....@.........@................@....@.........@

بدو بیا که منتظرم
نظر یادت نره [گل]

حسين2014 گفت...

ممنون كه ايتاليا رو دوست داريد.

بهرام گفت...

از اون حرفا بود ..

موجز ولی رسا ..

هادي گفت...

سلام مهسا،كاملا موافقم...!!!

بادبادکباز گفت...

سلام

چشم. طی این هفته. ممنونم

بادبادکباز گفت...

درود بر تو{گل}{لبخند}

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

کجاست جای رسیدن،

و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن؟!؟

۱۴ نظر:

بادبادکباز گفت...

سلام

جای نشستن و بیخیال نشستن رو نمیدونم.

ولی جای رسیدن, شاید اونجاییه که تو "انتخاب" میکنی!

رهگذر زمان گفت...

در اینجا شاید بشه گفت هیچ جا..!

محسن صالحی گفت...

ظاهرا رسیدنی در کار نیست، فقط رفتنه.

گلي گفت...

آخ... مهسا... ياد بچگي افتادم..
چقدر بي خيال بوديم، چقدر لذت بخش بود بازي و بي خيالي..
الان خيلي وقته فكر و خيال راحتم نمي ذاره.. به خودم مي گم اگه قرار نيست بتونم كاري انجام بدم چرا بايد ببينم؟ چرا بايد بفهمم؟ چرا بايد حس كنم؟ مطلبي كه تو وبلاگ بادبادكباز خوندم كلا داغونم كرد... اين كه اين بلاها سرمون مي آد و مي بينيم و كاري نمي كنيم...
راستي راستي كجا مي شه اون آرامش رو به دست بياريم، آرامشي كه از آرامش بچگي بهتره.. چون آرامش بچگي براي نفهميدنه و آرامش واقعي براي فهميدن، كاري كردن و بعد به نتيجه رسيدنه...

ناشناس گفت...

بیخیال نشستن و لم دادن در یک عصر پاییزی...
کجاست؟

حوریا گفت...

مهسا جان نظر بالایی رو من دادم..
پدر درومده..این بلاگر چرا قاط می زنه!!

حوریا گفت...

منظورم البته "پدرم درومده" بوده:)

بادبادکباز گفت...

سلام

خوبی؟

خاهش میکنم. میدونم که تو هم به "درد ما" که تو "خودمونه" پی بردی!

کیان گفت...

بعد از یک مدت خیلی طولانی

@...............@..........@............@@@@@.........@
@@..........@@......@.....@......@.........@......@.....@
@.@........@.@....@.........@....@.........@....@.........@
@..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@
@...@....@...@....@.........@...............@....@.........@
@....@..@....@....@.........@...............@....@.........@
@.....@@.....@....@.........@...............@....@.........@
@......@.......@....@.........@................@....@.........@

بدو بیا که منتظرم
نظر یادت نره [گل]

حسين2014 گفت...

ممنون كه ايتاليا رو دوست داريد.

بهرام گفت...

از اون حرفا بود ..

موجز ولی رسا ..

هادي گفت...

سلام مهسا،كاملا موافقم...!!!

بادبادکباز گفت...

سلام

چشم. طی این هفته. ممنونم

بادبادکباز گفت...

درود بر تو{گل}{لبخند}