۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

از اینکه با همه ی آنچه که بر ما رفته هنوز


شادی بلدیم خوشحالم، خیلی.از اینکه آسمون پر از رنگ باشه،

و بچه ها با لذت فریاد بزنن،و هیجان بین این همه یکنواختی.

باید بیشتر تمرین ِ شادی کنیم... 





۲ نظر:

بادبادکباز گفت...

سلام

موافقم 100!

گلي گفت...

هميشه وقتي مي دوني حق با تو هست... يه شادي كوچيك ته دلت داري... شادي اين كه ، اگه امروز تنهايي، بالاخره يه روز ديگران مي فهمن كه حق با تو بوده... و با تو همراه مي شن...

اما وقتي حق با تو نيست، ترسي تو دلت هست، ترس از اين كه اگه امروز همه با تو ان... بالاخره يه روز مي فهمن كه حق با تو نبوده، و بعدش تنهات مي ذارن...

مهسا ، ما الان به فردا اميدواريم، اگرچه امروز رو نداريم...
و اون ها از فردا مي ترسن، اگرچه امروز مال اون هاست...

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

از اینکه با همه ی آنچه که بر ما رفته هنوز


شادی بلدیم خوشحالم، خیلی.از اینکه آسمون پر از رنگ باشه،

و بچه ها با لذت فریاد بزنن،و هیجان بین این همه یکنواختی.

باید بیشتر تمرین ِ شادی کنیم... 





۲ نظر:

بادبادکباز گفت...

سلام

موافقم 100!

گلي گفت...

هميشه وقتي مي دوني حق با تو هست... يه شادي كوچيك ته دلت داري... شادي اين كه ، اگه امروز تنهايي، بالاخره يه روز ديگران مي فهمن كه حق با تو بوده... و با تو همراه مي شن...

اما وقتي حق با تو نيست، ترسي تو دلت هست، ترس از اين كه اگه امروز همه با تو ان... بالاخره يه روز مي فهمن كه حق با تو نبوده، و بعدش تنهات مي ذارن...

مهسا ، ما الان به فردا اميدواريم، اگرچه امروز رو نداريم...
و اون ها از فردا مي ترسن، اگرچه امروز مال اون هاست...