۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

به جز اینها چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

اول از همه برایت آرزو میکنم که عاشق شوی و اگر هم هستی
کسی به تو عشق بورزد.واگر اینگونه نیست تنهاییت کوتاه باشد
و پس از تنهاییت نفرت از کسی نیابی.آرزومندم که اینگونه پیش
نیاید اما اگر پیش آمد بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی
کنی.برایت همچنین آرزومندم دوستانی داشته باشی از جمله
دوستان بد و نا پایدار که دست کم یکی در میانشان مورد
اعتمادت باشد و چون زندگی بدین گونه است برایت آرزومندم
دشمن نیز داشته باشی...نه کم نه زیاد.درست به اندازه تا
گاهی باورهایت را مورد تردید قرار دهند که دست کم یکی از
آنها اعتراضش به حق باشد.ونیز آرزومندم مفید فایده باشی نه
خیلی غیر ضروری تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی
نمانده همین مفید بودن کافی باشد تا تورا سرپا نگاه
دارد.همچنین برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که
اشتباهات کوچک میکنند چون این کار ساده ایست بلکه با
کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند.امیدوارم گربه
ای رانوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره
گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر میدهد.چرا که
به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت.به رایگان....امیدوارم
که دانه ای هم برخاک بفشانی هرچند خرد بوده باشد وبا
رویدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت
جریان دارد.....اگر همه ی اینها که گفتم برایت فراهم شد دیگر
چیزی ندارم برایت آرزو کنم.........

ویکتور هوگو

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

به جز اینها چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

اول از همه برایت آرزو میکنم که عاشق شوی و اگر هم هستی
کسی به تو عشق بورزد.واگر اینگونه نیست تنهاییت کوتاه باشد
و پس از تنهاییت نفرت از کسی نیابی.آرزومندم که اینگونه پیش
نیاید اما اگر پیش آمد بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی
کنی.برایت همچنین آرزومندم دوستانی داشته باشی از جمله
دوستان بد و نا پایدار که دست کم یکی در میانشان مورد
اعتمادت باشد و چون زندگی بدین گونه است برایت آرزومندم
دشمن نیز داشته باشی...نه کم نه زیاد.درست به اندازه تا
گاهی باورهایت را مورد تردید قرار دهند که دست کم یکی از
آنها اعتراضش به حق باشد.ونیز آرزومندم مفید فایده باشی نه
خیلی غیر ضروری تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی
نمانده همین مفید بودن کافی باشد تا تورا سرپا نگاه
دارد.همچنین برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که
اشتباهات کوچک میکنند چون این کار ساده ایست بلکه با
کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند.امیدوارم گربه
ای رانوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره
گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر میدهد.چرا که
به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت.به رایگان....امیدوارم
که دانه ای هم برخاک بفشانی هرچند خرد بوده باشد وبا
رویدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت
جریان دارد.....اگر همه ی اینها که گفتم برایت فراهم شد دیگر
چیزی ندارم برایت آرزو کنم.........

ویکتور هوگو

هیچ نظری موجود نیست: