من دلم میخواهد
خانه ای داشته باشم در آب
آب،یعنی همه ی خوبی ها...
پ.ن)چند روز نیستم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه
۱۱ نظر:
-
بادبادکباز گفت...
-
سلام
چه قشنگ!
از کی بید؟ -
۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه ساعت ۱۹:۰۰:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
سلمان(اتابک آریامهر) گفت...
-
گریه در آب چه لذت بخش است
داخل آب اگر گریه کنم تو نخواهی فهمید...
همیشه عمران صلاحی فقید را دوست داشتم و دارم.شعرها و نوشته هاش را.این شعر جزو اولین شعرهایی بود که ازش خواندم.چند سال پیش بود.گریه ام را در آورد آن سال.خوب به یاد دارم. -
۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه ساعت ۲۱:۲۲:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
گلي گفت...
-
منم يه خونه تو آب مي خوام...
خوش به حال پري دريايي...
مهسا چرارفتي اين روزا چرا همه چند روز چند روز تنهام مي ذارن؟ -
۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه ساعت ۱۲:۰۲:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
بادبادکباز گفت...
-
سلام{لبخند}
-
۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه ساعت ۲:۲۸:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
رهگذر زمان گفت...
-
سلام عزیزم..! خانه ای در آسمان هم جای همه خوبی هاست. هر جا به غیر از زمین.قلبت آسمانی و روحت آبی.!
-
۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه ساعت ۲۱:۵۰:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
سلمان(اتابک آریامهر) گفت...
-
درود دوست عزیز
با شعری از خودم به روزم
منتظر حضور گرمت -
۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه ساعت ۱:۱۶:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
گلي گفت...
-
مهسا مهلت چند روزه ت تموم شده...
زودتر برگرد وگرنه جريمه مي شي. -
۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه ساعت ۱۱:۴۹:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
گلي گفت...
-
اگه نياي هر روز يه كامنت مي ذارما!!!
اين يه تهديده جديه!
بيا ديگه خيلي وقته رفتي... -
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه ساعت ۱۵:۱۵:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
امیرفرهاد گفت...
-
سلام مهسا خیلی خیلی باحال بودش و مخصوصا اون عکس تو دل بروئی که بالای متن بود رو خیلی دوست داشتم . . .
راستی تو فیس بوکی نیستی ؟ -
۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه ساعت ۷:۰۷:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
حوریا گفت...
-
من خانه ای از آن خود می خواهم.....
-
۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه ساعت ۱۳:۵۹:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
-
بادبادکباز گفت...
-
سلام
ایشالا هفته ی بعد یه پست میذارم.
شرایط من نافرم بید ... تو چرا ساکتی؟!!!!! -
۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه ساعت ۲۰:۴۰:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۱ نظر:
سلام
چه قشنگ!
از کی بید؟
گریه در آب چه لذت بخش است
داخل آب اگر گریه کنم تو نخواهی فهمید...
همیشه عمران صلاحی فقید را دوست داشتم و دارم.شعرها و نوشته هاش را.این شعر جزو اولین شعرهایی بود که ازش خواندم.چند سال پیش بود.گریه ام را در آورد آن سال.خوب به یاد دارم.
منم يه خونه تو آب مي خوام...
خوش به حال پري دريايي...
مهسا چرارفتي اين روزا چرا همه چند روز چند روز تنهام مي ذارن؟
سلام{لبخند}
سلام عزیزم..! خانه ای در آسمان هم جای همه خوبی هاست. هر جا به غیر از زمین.قلبت آسمانی و روحت آبی.!
درود دوست عزیز
با شعری از خودم به روزم
منتظر حضور گرمت
مهسا مهلت چند روزه ت تموم شده...
زودتر برگرد وگرنه جريمه مي شي.
اگه نياي هر روز يه كامنت مي ذارما!!!
اين يه تهديده جديه!
بيا ديگه خيلي وقته رفتي...
سلام مهسا خیلی خیلی باحال بودش و مخصوصا اون عکس تو دل بروئی که بالای متن بود رو خیلی دوست داشتم . . .
راستی تو فیس بوکی نیستی ؟
من خانه ای از آن خود می خواهم.....
سلام
ایشالا هفته ی بعد یه پست میذارم.
شرایط من نافرم بید ... تو چرا ساکتی؟!!!!!
ارسال یک نظر