امروز روز اول دي ماه است
من راز فصل ها را ميدانم و حرف لحظه را مي فهمم....
من راز فصل ها را ميدانم و حرف لحظه را مي فهمم....
مثل چشم بر هم زدني پاييز تموم شد.باورم نميشه كه زمستون رسيده.هيچ چيز شبيه
هميشه نبود.نه پاييز و نه اومدن زمستون.بارون اومد .همه جا رو" مه" هم گرفت
اما من تنها بودم.خيلي عميق تر از هميشه احساسش كردم وقتي هيچكس نبود تا با
اما من تنها بودم.خيلي عميق تر از هميشه احساسش كردم وقتي هيچكس نبود تا با
هم قدم بزنيم! لذت يخ زدن صورت و بي حس شدن دست ها...
۷ نظر:
سر آمد زمستون..
پاییز هم هیچ چیز دوست داشتنی به جا نزاشت برای ما...
تنهایی موهبته .. قدرشو باهاس بدونیم
نمی دونم چی بگم ... داری درست می ری .. حس می کنم ...
درود مهساجان
زمستونست گرم و سبز!
نوشتن اهداف عالیه!
تنهایی گاهی خوبه ولی وجود همراه لایق و همراهان خوب, هم لازم بید
دل قوی دار و عامل باش!
گاهی تنهایی از هر چیزی بهتره عزیزم.
سلام عزیز دلم یه عالمه بوس
راست میگی حس کردن پاییزو زمستون به دیدن برگهای رنگی و سفیدی برف نیست تا کسی سرمای دستت و ها نکنهباورت نمیشه زمستونه ....
خيلي زود گذشت پاييز... راستش الان چند ساله كه نمي دونم چرا اين قدر زود مي گذره...
امسال منم تنها بودم. اولين پاييزي كه تنهايي گذشت.
اون جاده اي كه هست اون بالا، منو ياد نرگس مي ندازه، و اون جاده اي كه دوتا عاشق توش قدم مي زدن...
ارسال یک نظر