۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

داستان زندگی

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس مینشست که برای

من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل:اول اینکه کچل

بود,دوم آنکه سیگار می کشید و سوم -که از همه تهوع آورتر بود-اینکه

در آن سن و سال زن داشت!...چند سالی گذشت و یک روز که با همسرم

از خیابان میگذشتیم آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالی که زن

داشتم,سیگار میکشیدم و کچل شده بودم!! و تازه فهمیدم گاهی آدم از آن دسته

چیزهای بد دیگران ابراز انزجار میکند که در خودش هم وجود دارد....


دکتر شریعتی




۲۰ نظر:

bikhooshe! گفت...

salam.avval az hame ranginkamoone tamaan sabz halo havaye khassi dade be blog.ishalla hamishe sabz bashi.badesham dastane jalebie sargozeshte in agha pesar. man natijei ke azash migiram ine ke bejaye mahkoom kardane digaran bayest ellate oon karo barrasi konim.asayeshe do giti tafsire in do harf ast.ba doostan morovvat ba doshmanan modara

شاهد گفت...

با سلام
ما رو با نام هر چی که دلتون خواست لینک کنید و بعدشم بگید با چه نامی لینکتون کنم و اصلاً چه لزومی دره که لینکتون کنم؟؟!!!!!!!!!

هستی گفت...

پست پایینی رو همین الن خوندم .....واقعا چه تولدی ؟!!! چه تبریک و جشن و سروری !!! خوش بحالت که حداقل با وبلاگت حق مطلب و ادا میکنی ....
داستان زندگی هم خیلی زیبا بود و واقعی ...همیشه از چیزهایی توی دیگران مینالیم که شاید به وضوح تو خودمون دیده شه ....
ممنون گلکم
بوسسسسس

بادبادکباز گفت...

سلام
1)آخه چرا داستان چخوف رو برداشتی؟!عالی بود.عالی.
2)نتیجه گیری شریعتی به نظرم نامربوطه.ولی به اینکه می گن آدم از هر چی بدش بیاد سرش میاد تا حدی موافقم.
3)کسی اگه به معنای درست واژه فقیه باشه دیکتاتوری راه نمیندازه!چون آدم فقیه حالیش می شه که جلوی یه ملت نمیشه وایساد.
البته مردم ایران اساسا دیکتاتورپرورن.

بادبادکباز گفت...

خوب می شه اونو کپی کرد و خوند.به نظرم بودنش بهتر از نبودنشه.
من همچین استنباطی از متن نمی کنم.شرایط کاملا متفاوت بوده.صرفا می شه از این متن قوام افکار کودکی رو فهمید که زیاد استوار نیست.

علی گفت...

حالا شما سیگار کشیدن و کچل شدنت به کنار. دیگه چرا زن گرفتی؟

فرشاد گفت...

سلام براي من هم چنين چيزايي پيش اومده در كل به نظرم براي همه پيش مياد.از چيزي كه دوست نداريم سرمون مياد

Melica گفت...

سلام!
تصمیم گرفتم یه مدت قطعه های ادبی که همشون رو هم خودم می نویسم در وب بذارم. میخوام یه گام بزرگ بردارم در جهت نویسنده شدن. البته اگه وزارت ارشاد اجازه بده!

شاهد گفت...

سلام
آدرس وبلاگ من رو نظراتی که گذاشتم کامل تایپ نشده بود.
درستش این هست:
http://ghaemmagham13.blogfa.com/

شاهد گفت...

سلام.
ممنون از پاسختون.در بخش نظرات وبلاگتون پست دسته بندی انسان ها به نحوی علتش رو گفتم....همیشه در انتظارم
موفق و سر بلند

شاهد گفت...

همون عنوان خوبه.می تونین تحت عنوان "دین و فرهنگ" مطالب وبلاگم رو تصور کنید.مطالب وبلاگ چطور بود؟
شما الان دانشگاهید یا تحصیلات دانشگاهی رو تموم کردید؟

کاوه گفت...

سلام

راستش منم تو زندگیم این موضوع رو بارها تجربه کردم.
هرچی واسه دیگرون بخوای سر خودتم میاد. پس بهترهبد کسی رو نخای!

ناشناس گفت...

سلام مهسا جون خوبی چند روز پیش بهت سر زدم وبرات کامنت گذاشتم نمی دونم چرا ثبت نشده بهر حال بازم می گم ببخش که دیر شد ولی تولد وبت مبارک باشه همیشه موفق باشی نگار

وهومن گفت...

با درود فراوان.زيبا مي نويسيد
........

ای واژه خجسته آزادی!

با اینهمه خطا

با اینهمه شکست که ما راست

آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟

خواهی شکفت ای گل پنهان

خواهی نشست آیا روزی به شعر من ؟

آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟

ای دانه ی نهفته

آیا درخت تو

روزی در این کویر به ما چتر میزند ؟

........
آیا هنوز هم

آن میوه یگانه آزادی

آن نوبرانه را

باید درون آن سبد سبز جست وبس ؟

........
این رنگبازها

نیرنگ ساز ها

گل های سرخ روی سراسیمه رسته را

در پرده می کشند به رخساره ی کبود

بر جا به کام ما

گلواژه ای به سرخی آتش به طعم دود.

و به اميد نفس كشيدن در هواي آزادي.

جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران.

وهومن گفت...

با سپاس ازمهرباني شما دوست ورجاوند
باخرسندي تارنماي زيبايتان را اگر دستور فرماييد در پيوند مي گذارم
با سپاسي دوباره.

«گر قباله جنت پيشكش كنند ندهم

يك نفس كشيدن را در هواي آزادي»


جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران

دنیازده گفت...

پست جالبی بود
دلم تنگه از این روز های بی امید از این شبگردی های خسته و مایوس
خوشحال میشم بهم سر بزنی
خوش باشی

هادی گفت...

سلام.
خیلی قشنگه
اینو قبلا شنیده بودم.
[چشمک][گل]

وهومن گفت...

درود دوست ارجمند و فرهيخته هماره پيروز و شاد باشيد
بروزم با
آزادي حق است پس حق گرفتني است
با سپاس
جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران

وهومن گفت...

بادرود مهربان گرامي
«گويند كه سنگ لعل شود به مقام صبر..»
........
........
آخر چگونه گل ،خس و خاشاك مي شود
آخر چگونه اين همه روياي نو نهال
نگشوده هنوز
ننشسته در بهار
مي پژمرد به جان من و خاك مي شود ؟
........
آخر چگونه اينهمه عشاق بي شمار
اواره از ديار
يك روز بي صدا
در كوره راهها خاموش مي شوند؟
باور كنم كه دختركان سفيد بخت
بي وصل و نا مراد
بالاي بام ها و كنار دريچه ها
چشم انتظار يار ،سيه پوش مي شوند؟
باور كنم كه عشق نهان مي شود به گور
بي انكه سر كشد گل عصيانش زخاك
با ور كنم كه دل
روز نمي تپد
نفرين بر اين دروغ ،دروغ هراسناك.
........
در كاوش پياپي لبها و دستهاست
كاين نقش آدمي
بر لوحه ي زمان
جاويد مي شود .
اين ذره ذره گرمي خاموش وار ما
يك روز بي گمان
سر مي زند زجايي و خو رشيد مي شود.... خورشيد مي شود.

شاد زيويد مهر افزون
پاينده سبز باد آزادي


جاويد باد سرزمين مزدا افريده ايران

ناشناس گفت...

Genial brief and this enter helped me alot in my college assignement. Thanks you as your information.

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

داستان زندگی

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس مینشست که برای

من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل:اول اینکه کچل

بود,دوم آنکه سیگار می کشید و سوم -که از همه تهوع آورتر بود-اینکه

در آن سن و سال زن داشت!...چند سالی گذشت و یک روز که با همسرم

از خیابان میگذشتیم آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالی که زن

داشتم,سیگار میکشیدم و کچل شده بودم!! و تازه فهمیدم گاهی آدم از آن دسته

چیزهای بد دیگران ابراز انزجار میکند که در خودش هم وجود دارد....


دکتر شریعتی




۲۰ نظر:

bikhooshe! گفت...

salam.avval az hame ranginkamoone tamaan sabz halo havaye khassi dade be blog.ishalla hamishe sabz bashi.badesham dastane jalebie sargozeshte in agha pesar. man natijei ke azash migiram ine ke bejaye mahkoom kardane digaran bayest ellate oon karo barrasi konim.asayeshe do giti tafsire in do harf ast.ba doostan morovvat ba doshmanan modara

شاهد گفت...

با سلام
ما رو با نام هر چی که دلتون خواست لینک کنید و بعدشم بگید با چه نامی لینکتون کنم و اصلاً چه لزومی دره که لینکتون کنم؟؟!!!!!!!!!

هستی گفت...

پست پایینی رو همین الن خوندم .....واقعا چه تولدی ؟!!! چه تبریک و جشن و سروری !!! خوش بحالت که حداقل با وبلاگت حق مطلب و ادا میکنی ....
داستان زندگی هم خیلی زیبا بود و واقعی ...همیشه از چیزهایی توی دیگران مینالیم که شاید به وضوح تو خودمون دیده شه ....
ممنون گلکم
بوسسسسس

بادبادکباز گفت...

سلام
1)آخه چرا داستان چخوف رو برداشتی؟!عالی بود.عالی.
2)نتیجه گیری شریعتی به نظرم نامربوطه.ولی به اینکه می گن آدم از هر چی بدش بیاد سرش میاد تا حدی موافقم.
3)کسی اگه به معنای درست واژه فقیه باشه دیکتاتوری راه نمیندازه!چون آدم فقیه حالیش می شه که جلوی یه ملت نمیشه وایساد.
البته مردم ایران اساسا دیکتاتورپرورن.

بادبادکباز گفت...

خوب می شه اونو کپی کرد و خوند.به نظرم بودنش بهتر از نبودنشه.
من همچین استنباطی از متن نمی کنم.شرایط کاملا متفاوت بوده.صرفا می شه از این متن قوام افکار کودکی رو فهمید که زیاد استوار نیست.

علی گفت...

حالا شما سیگار کشیدن و کچل شدنت به کنار. دیگه چرا زن گرفتی؟

فرشاد گفت...

سلام براي من هم چنين چيزايي پيش اومده در كل به نظرم براي همه پيش مياد.از چيزي كه دوست نداريم سرمون مياد

Melica گفت...

سلام!
تصمیم گرفتم یه مدت قطعه های ادبی که همشون رو هم خودم می نویسم در وب بذارم. میخوام یه گام بزرگ بردارم در جهت نویسنده شدن. البته اگه وزارت ارشاد اجازه بده!

شاهد گفت...

سلام
آدرس وبلاگ من رو نظراتی که گذاشتم کامل تایپ نشده بود.
درستش این هست:
http://ghaemmagham13.blogfa.com/

شاهد گفت...

سلام.
ممنون از پاسختون.در بخش نظرات وبلاگتون پست دسته بندی انسان ها به نحوی علتش رو گفتم....همیشه در انتظارم
موفق و سر بلند

شاهد گفت...

همون عنوان خوبه.می تونین تحت عنوان "دین و فرهنگ" مطالب وبلاگم رو تصور کنید.مطالب وبلاگ چطور بود؟
شما الان دانشگاهید یا تحصیلات دانشگاهی رو تموم کردید؟

کاوه گفت...

سلام

راستش منم تو زندگیم این موضوع رو بارها تجربه کردم.
هرچی واسه دیگرون بخوای سر خودتم میاد. پس بهترهبد کسی رو نخای!

ناشناس گفت...

سلام مهسا جون خوبی چند روز پیش بهت سر زدم وبرات کامنت گذاشتم نمی دونم چرا ثبت نشده بهر حال بازم می گم ببخش که دیر شد ولی تولد وبت مبارک باشه همیشه موفق باشی نگار

وهومن گفت...

با درود فراوان.زيبا مي نويسيد
........

ای واژه خجسته آزادی!

با اینهمه خطا

با اینهمه شکست که ما راست

آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟

خواهی شکفت ای گل پنهان

خواهی نشست آیا روزی به شعر من ؟

آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟

ای دانه ی نهفته

آیا درخت تو

روزی در این کویر به ما چتر میزند ؟

........
آیا هنوز هم

آن میوه یگانه آزادی

آن نوبرانه را

باید درون آن سبد سبز جست وبس ؟

........
این رنگبازها

نیرنگ ساز ها

گل های سرخ روی سراسیمه رسته را

در پرده می کشند به رخساره ی کبود

بر جا به کام ما

گلواژه ای به سرخی آتش به طعم دود.

و به اميد نفس كشيدن در هواي آزادي.

جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران.

وهومن گفت...

با سپاس ازمهرباني شما دوست ورجاوند
باخرسندي تارنماي زيبايتان را اگر دستور فرماييد در پيوند مي گذارم
با سپاسي دوباره.

«گر قباله جنت پيشكش كنند ندهم

يك نفس كشيدن را در هواي آزادي»


جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران

دنیازده گفت...

پست جالبی بود
دلم تنگه از این روز های بی امید از این شبگردی های خسته و مایوس
خوشحال میشم بهم سر بزنی
خوش باشی

هادی گفت...

سلام.
خیلی قشنگه
اینو قبلا شنیده بودم.
[چشمک][گل]

وهومن گفت...

درود دوست ارجمند و فرهيخته هماره پيروز و شاد باشيد
بروزم با
آزادي حق است پس حق گرفتني است
با سپاس
جاويد باد سرزمين مزدا آفريده ايران

وهومن گفت...

بادرود مهربان گرامي
«گويند كه سنگ لعل شود به مقام صبر..»
........
........
آخر چگونه گل ،خس و خاشاك مي شود
آخر چگونه اين همه روياي نو نهال
نگشوده هنوز
ننشسته در بهار
مي پژمرد به جان من و خاك مي شود ؟
........
آخر چگونه اينهمه عشاق بي شمار
اواره از ديار
يك روز بي صدا
در كوره راهها خاموش مي شوند؟
باور كنم كه دختركان سفيد بخت
بي وصل و نا مراد
بالاي بام ها و كنار دريچه ها
چشم انتظار يار ،سيه پوش مي شوند؟
باور كنم كه عشق نهان مي شود به گور
بي انكه سر كشد گل عصيانش زخاك
با ور كنم كه دل
روز نمي تپد
نفرين بر اين دروغ ،دروغ هراسناك.
........
در كاوش پياپي لبها و دستهاست
كاين نقش آدمي
بر لوحه ي زمان
جاويد مي شود .
اين ذره ذره گرمي خاموش وار ما
يك روز بي گمان
سر مي زند زجايي و خو رشيد مي شود.... خورشيد مي شود.

شاد زيويد مهر افزون
پاينده سبز باد آزادي


جاويد باد سرزمين مزدا افريده ايران

ناشناس گفت...

Genial brief and this enter helped me alot in my college assignement. Thanks you as your information.